کد خبر: ۲۶۵۵۳۴
تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۳

ارتقاء جایگاه دانشگاه، زیربنای فرهنگ نقد در جامعه است

آبراهام مازلو، روانشناس آمریکایی در ترسیم سلسله مراتب نیازهای آدمی، اولین نیاز انسان را نیازهای فیزیولوژیکی، در مرحله بعد بقا و امنیت، در مرحله سوم نیازهای اجتماعی، در مرحله چهارم نیازهای احترامی و در بالاترین و البته ارزشمندترین سطح، خود شکوفایی می داند.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب- شهروز ابراهیمی*: الگوی نیاز مازلو را می توان به جوامع نیز بسط داد و براساس این که در کجای این مراتب واقع شده اند آنها را مورد ارزیابی قرار داد. بدیهی است که سلسله مراتب نیازهای انسانی همچون پله های نردبانی هستند که مرحله به مرحله بایستی طی گردد. در مورد جوامع بشری هم می توان این سلسله مراتب را تعمیم داد. 

به عنوان نمونه برخی از مناطق و جوامع چه بسا همچنان درگیر نیازهای اول و دوم هستند. دراین جوامع انگیزش های غریزی، تنازع برای بقا و امنیت جریان دارد. برخی جوامع و مناطق در مراحل بالاتر و حتی بالاترین مرحله هستند و در واقع به بلوغ سیاسی رسیده اند و حتی تصور جنگ در آنها تقریبأ غیر ممکن است. انسان و یا جامعه ای که در اولین و دومین مرحله این سلسله مراتب قرار دارد چگونه می تواند عزت نفس داشته باشد. انسانی که عزت نفس نداشته و منزلت او به نحوی پایمال می گردد آیا اصلأ می تواند به فکر نقد باشد. انسانی (جامعه ای) می تواند اندیشه نقادانه داشته باشد که از سطوح پایین نیازها گذر کرده باشد. انسانی که هنوز در تأمین شکم خود ناتوان است (پله اول نیازها) و یا دغدغه ثبات شغلی و رفاه دارد (پله دوم) آیا از او می توان انتظار داشت که اندیشه نقادانه داشته باشد؟ آیا کسی که نمی تواند به خود ارزش و احترام بگذارد می تواند به دیگری ارزش واحترام بگذارد؟ اندیشه نقادانه نیازمند عبور از مراحل پایین و رسیدن به مرحله والای نیاز است.       
                                               
 باید پذیرفت هنوز اساتید دانشگاهی کشور، با بسیاری از مسائل و مشکلات دست و پنجه نرم می کنند که از اولین نیازهای آدمی گرفته تا مراحل دیگر برایشان هنوز عینیت دارد و بسیاری نیز جنبه ساختاری دارد. به عنوان نمونه منزلت دانشگاه و علم (از جنبه ساختاری) آنچنان که باید و آنچنانکه درشأن جامعه دانشگاهی است، رعایت نمی گردد. هزینه اندیشه نقادی زیاد است. جالب اینجاست که جوامعی می توانند به مراحل والا دست یابند که اندیشه نقادی را بطور ساختاری بپرورانند. راز ماندگاری برخی جوامع و سیستم های فکری، سیاسی و اقتصادی  خود- انتقادی است.   
                                           
 در مقابل آن نیز، خود- سانسوری قرار دارد. در واقع، در یک سر طیف خود- سانسوری قرار دارد و درسر دیگر طیف، خود- انتقادی. سیستم هایی می توانند بقا پیدا کنند و به مرحله خود شکوفایی برسند که از خود سانسوری گذر کرده و در نهایت به خود انتقادی برسند. 

البته یک وجه دیگر نیز بطور ساختاری به فرهنگ خود ما برمی گردد. به نظر می رسد علیرغم داشتن ویژگی های مثبت شخصیت رفتاری، هنوز ما گرایش به تعریف خود داریم. بدیهی است که در گرایش به خود تعریفی، نقد جایگاهی ندارد. چون فرهنگ جمعی نقد وجود ندارد، نتیجه منطقی آن این است که بازار نقد رونق ندارد. 

در چنین صورتی عده ای قلیل که اندیشه نقادی دارند، هزینه های اندیشه نقادی برایشان زیاد است. جایی که اندیشه نقاد ی غایب باشد، پند و اندرز جای آن را خواهد گرفت. یعنی احساس جای منطق را خواهد گرفت. ما بیشتر به دنبال پند و اندرز یکدیگر هستیم تا نقد و نقادی.                                
پس برای اندیشه نقد، ابتدا بایستی از سطوح پایین نیازهای آدمی گذر نماییم که مستلزم حفظ حرمت و منزلت دانشگاهیان است. پس از رسیدن به مرحله شکوفایی، یک دانشگاهی ابتدا به خود ارزش گذاشته و سپس به همنوع خود و جامعه ارزش قائل می شود. در یک چنین ساختاری است که اندیشه نقد مجال بروز و ظهور می یابد. 

با گسترش اندیشه نقادی و کرامت نقد، جامعه می تواند با تحولات و تغییرات سازگاری داشته باشد و ماندگاری و پویایی خود را حفظ نماید. یک چنین جامعه ای به رکود و جمود اندیشگی دچار نمی گردد. چرا که تا زمانی که اندیشه مجال بال و پر دارد، جامعه نیز بالندگی خود را حفظ خواهد نمود و
 به تبع آن خلاقیت خود را. 

به قول داروین این گونه های قوی نیستند که بقا می یابند بلکه آنهایی بقا یافته اند که خود را با تغییرات سازگار نموده اند. اندیشه نقادی، محیط را از سستی و رخوت به در می آورد، نشاط و بالندگی بدان می دهد و جامعه را با تغییرات و تحولات حادث انطباق می دهد. برای ماندگاری سیستم های فکری، اندیشه نقادی حکم اکسیژن را دارد.

استادیار روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین