کد خبر: ۸۹۰۱۴
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۸ - ۱۵:۵۵
در واکنش به سخنان دولت‌آبادی:

حمله تند سروش به محمود دولت‌آبادی

از هیچکس چندان نرنجیدم که از میرحسین
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: عبدالکریم سروش در مطلبی توهین آمیز و بی‌سابقه که روزنامه حزب اعتماد ملی آنرا منتشر کرده است، خطاب به محمود دولت‌آبادی او را بی‌ادب، دروغ گو و عقده‌گشا نامیده است.

مطلب سروش در واکنش به سخنان دولت‌آبادی است که چندی پیش نسبت به عملکرد سروش در انقلاب فرهنگی انتقاد کرده بود.

مطلب سروش را در زیر بخوانید:

برو به کار خود ‌ای «کاتب» این چه فریاد است
مرا فتاده دل از کف، تو را چه افتاده است
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژده‌ها داده است
که‌ ای بلندنظر شاه‌باز سدره نشین
«چه غم ز طعنه محمود دولت آباد است»
«بخوان به دولت محمود و اختر مسعود
سرود عشق، که از هفت دولت آزاد است»
حسد چه می‌بری ‌ای «سست نثر» بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن، خداداد است

توضیح: کلمات و جملاتی که در میان گیومه آمده در نسخه‌های چاپی حافظ دیده نمی‌شود.

به جستجو برآمدم که قصه چیست و محمود دولت‌آباد کیست. خبر آوردند خفته‌ای است در غاری نزدیک دولت‌آباد که پس از 30 سال ناگهان بی‌خواب شده و دست و رو نشسته به پشت میز خطابه پرتاب شده و به حیا و ادب پشت کرده و صدا درشت کرده و با «سخافت و شناعت» از معلمی به نام عبدالکریم سروش سخن رانده و او را «شیخ انقلاب فرهنگی» خوانده و دروغ در دغل کرده و متکبرانه با حق جدل کرده است. و این همه عقده‌گشایی و ناخجستگی در مجلسی به نام و حمایت از مهندس موسوی که در پی پوشیدن قبای خجسته صدارت است.

گزافه و یاوه بسیار شنیده بودم اما این گاف‌های گزاف واقعا نوبر بود. از جنسی دیگر بود. از هیچکس چندان نرنجیدم که از میرحسین. آخر او می‌توانست به این خفته پریشان‌گو بیاموزد که انقلاب فرهنگی را (برای بستن دانشگاه‌ها) دانشجویان به راه انداختند نه سروش. و ستاد انقلاب فرهنگی را (برای گشودن دانشگاه‌ها) امام خمینی بنیان نهاد، نه سروش. و لذا آن «شناعت و سخافت و تقلید مضحک» (به زعم او) کار دیگری بود نه سروش. و ستاد انقلاب فرهنگی هفت عضو داشت (و اینک 30 عضو) نه فقط یک عضو و آن هم سروش. و آقای میرحسین موسوی، از 30 سال پیش عضو ستاد انقلاب فرهنگی بود و امروز عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، نه سروش که 26 سال پیش استعفا داد (و تنها عضو مستعفی ستاد بود).
 
ستاد انقلاب فرهنگی همه‌گونه شیخی داشت جز سروش، که نه روحانی بود و نه کهنسال و نه کهنه‌کار سیاسی. از دکتر شریعتمداری گرفته (متولد 1302) که شیخوخیت سنی داشت تا احمدی، باهنر، مهدوی‌کنی، جلال‌الدین فارسی و حسن حبیبی (متولدان 1312) که مشایخ درجه دوم بودند. نه سروش که متولد 1324 بود و جوان‌ترین عضو ستاد. و آوازه اجتماعی و شیخوخیت سیاسی هم با آن مشایخ بود نه سروش، که تازه از گرد راه رسیده بود و به حکم امام برای خدمت به فرهنگ، در آن ستاد بدون ستاندن قرانی مزد، شبانه‌روزعرق شرافت می‌ریخت. و شیخ روحانی ستاد هم حجت‌الاسلام باهنر و مهدوی و املشی و احمدی و خوشوقت بودند نه سروش. و باری اگر ستاد انقلاب فرهنگی شیخی داشت این شیخ کسی جز شخص شخیص مهندس میرحسین موسوی نبود که پاره‌ای از جلسات ستاد در دفتر نخست وزیری و زیر اشراف و صدارت او برپا می‌شد. و علاوه بر میرحسین، خاتمی و احمدی و شریعتمداری و صادق واعظ‌زاده و... در آن حضور داشتند و گواهان این امرند. و باری شیخ ستاد بودن نه حسن است، نه عیب. آنکه عیب است دروغ زنی و دریوزگی و چاپلوسی کردن و سابقه استالینی داشتن و فرصت‌طلبانه ژست آزادی‌خواهی گرفتن است. تعجب من این است که چرا مهندس موسوی پرده از این راز ساده بر نمی‌دارد و نقش خود در ستاد انقلاب فرهنگی و نظر خود را درباره آن نمی‌گوید تا پریشان گویان، بیش از این سم‌پاشی و فحاشی نکنند.

نیز خوب بود مهندس موسوی به آن خفته پریشان‌گو آموزش و هشیاری می‌داد که وقتی امروز در تلویزیون می‌گویند وزارت ارشاد به آیین‌نامه انقلاب فرهنگی عمل می‌کند (که به گمان وی غیرقانونی است) و سانسور کتاب می‌کند، این آیین‌نامه دست‌پخت همین شورای انقلاب فرهنگی است که اینک برپاست و میرحسین و حداد و داوری و کچوئیان و رحیم‌پور ازغدی و... اعضای آنند. نه دست پخت ستاد انقلاب فرهنگی که 26 سال است دار فانی را وداع کرده و استخوانش را خاک خورده است. و اگر آن پریشان‌گوی بی‌خبر، شکوه‌ای از ارشادیان دارد به مهندس موسوی شکایت کند که آیین‌نامه برایشان تنظیم کرده است نه سروش که خود قربانی آن آیین‌نامه‌هاست و کتاب‌هایش در ارشاد غمباد کرده است.

حالا بنگرید خفته در غاری که فرق انقلاب فرهنگی و ستاد انقلاب فرهنگی و شورای انقلاب فرهنگی را نمی‌داند و اعضایشان را نمی‌شناسد و از کارهاشان خبر ندارد و دیروز و امروز را به هم می‌بافد و زمان را در می‌نوردد و دروغ بر دروغ می‌انبارد و جهل بر جهل می‌تند، چون ماموری نامعذور به امید پاداشی موعود حمله بر معلمی یک قبا می‌آورد که از دیدگاه استالینی، جز استقلال رای و مسلمانی و دموکراسی‌خواهی (و لابد عدم حمایت از میرحسین موسوی) جرمی و خطیئه‌ای ندارد. و حتی نزاکت و ادب مقام را نگاه نمی‌دارد و به میزبان خود که همان شیخ انقلاب فرهنگی است توهین می‌کند و اینقدر نمی‌داند که این میزبان که دولت‌آبادی به حمایت و ترویج‌اش برخاسته، 30 سال است که عضو آن ستاد و شورا بوده است و امضا‌کننده همان آیین‌نامه‌های «غیرقانونی» است که وی از آنها می‌خروشد و می‌گریزد و پیرو و مرید و مقلد و فدایی همان امامی است که بنیانگذار انقلاب فرهنگی است و «مقلد مضحک همان شناعت و سخافتی» است که دولت‌آبادی زبان خود را به لوث کلماتش می‌آلاید.

باری از بانیان آن جلسه جناحی و ستادی و انتخاباتی، و در صدر همه از آقای میرحسین موسوی نیز باید سپاسگزاری کرد که حق خادمان فرهنگ را چنین می‌گزارند و به تاوان داشتن رایی مستقل و مشروع، آنان را پیش گلادیاتورها می‌افکنند و پوست و پوستینشان را می‌کنند و هلهله‌کنان قصه‌اش را بر سر بازار و برزن می‌گویند و در رسانه‌های خبری خود می‌آورند. اما مباد از یاد ببرند که ناقدان را خوراک درندگان کردن، تصویر موحشی است که هیچگاه از یاد جوانان این دیار نخواهد رفت، شاید آبی به آسیاب آرا بریزد اما آبرویی تحصیل نخواهد کرد.

مرا هر آینه خاموش بودن اولی‌تر
که جهل پیش خردمند، عذر نادان است
و ما اُبَرّی نَفسی وَ ما اُزَکّیها
که هرچه نقل کنند از بشر در امکان است
مریلند - اردیبهشت 1388
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۰۶ - ۱۳۸۸/۰۲/۲۸
4
5
بی نزاکت
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۴۰ - ۱۳۸۸/۰۲/۲۸
3
4
خدا آخر و عاقبت جوانان ما را با داشتن چنین معلمان و مربیانی به خیر کند!
ناشناس
|
United States of America
|
۱۹:۵۲ - ۱۳۸۸/۰۲/۲۸
4
7
واقعاً آقای سروش، فحاشی را به اوج رسوندند. ایشون شایسته همون اسم قبلی هستند. حاج فرج دباغ!
ناشناس
|
Canada
|
۲۰:۳۱ - ۱۳۸۸/۰۲/۲۸
9
8
درود بر عبداکریم سروش
ناشناس
|
Belgium
|
۰۰:۱۸ - ۱۳۸۸/۰۲/۲۹
4
6
چیزی شبیه سخنان مایلی کهن بود، انصافا که هتاکی هم حدی دارد.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۴۴ - ۱۳۸۸/۰۲/۳۱
0
8
با این هتاکی ها نگاهم به سروش تغییر کرد کسی را استالینی خطاب کردن پاسخ به نقدی آرام نیست
ناشناس
|
Iraq
|
۲۳:۳۱ - ۱۳۸۸/۰۳/۰۱
7
4
منصفانه باید قضاوت کرد. شایسته نبود که آقای دولت آبادی در کار توهین پا بزاره. به هر صورت آقای سروش از خودش در مقابل هتاکی دفاع کرده.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۰۴ - ۱۳۸۸/۰۳/۰۵
5
3
بلاخره شجاعت سروش این بار هم به داد مارسید تا به یک نویسنده داستان بگوید تو برو کشکترا بسلب تو را چه به معقولات.هرچند که ایشان در کار نوشتن به نحوی استاد شده اند و شاگردان و مریدانی همچون خود زیاد دارند ولی بی ادبی به ساحت متفکری چون سروش باید جوابی دندان شکن تر از این بشنوند.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۳۱ - ۱۳۸۸/۰۳/۰۵
4
4
نقى استاد تند بود اما عقلايي و منطقي هم
سروش
|
-
|
۰۲:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۹
0
3
با اینکه فامیلی ایشون با اسم من یکیه و تعریف خیلی زیادی از اندیشه و درک بالای ایشون نسبت به مباحثی مثل اسلام شنیده بودم ولی اصلا برام خوشایند و مطلوب نبود که به کسی توهین کنن که خدمت بزرگی به ادبیات ایران کرده و یکی از بهترین نثرنویسان و رمان نویسان ایران محسوب میشه تازه بگذریم از اینکه استاد دولت آبادی سنشون هم بالاتر از آقای سروش هست و احترامشون واجب:-)
علی
|
Germany
|
۱۸:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۶
3
0
من خودم بچه سبزوارم هم شهری دولت ابادی... کتاباش واسه پایتخت نشینا شاید قشنگ باشه واسه شهرستانیا که وقایعی ک میگه رو لمس کردن زیاد جذاب نیست.... کتاباشم خوندم مخصوصا کلیدرو،کلنل..اینقدرام ک گندش کردن چیزی نداره...همینایی که دفاع میکنن ازش یک بارم نخوندن...نویسنده هایی خیلی بهتر داریم که چابلوسی نکردن و اسمی در نیاوردن....
در این مجادله و بحث هم دولت ابادی مقصره... تو که هیچی نمیدونی از انقلاب فرهنگی و سیاست چرا دخالت میکنی به قول سروش بعد از سی سال از غار اومدی بیرون نظر میدی... سروش ی اسطورس مثل شریعتی...به نظر من از شریعتی هم بهتره چون شریعتی فقط ی بعد اجماعی داشت ولی سروش یک روشنکفر دینیه که علاوه بر بعد اجتماعی به بعد دینی و اخلاقی هم پرداخته...
در این باره که پاسخ سروش دندان شکنه باید هم همین طور باشه...من لحنش رو بسیار عالی میدانم مانند ابی بر روی اتش است
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین