کد خبر: ۹۰۰۹۰
تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۳۸۸ - ۱۰:۰۳

سرمقاله آفتاب یزد؛ اعتراف به شکست؛دستهایی که خیلی زود بالا رفت!

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: آفتاب یزد در سرمقاله امروز 13 خرداد 88 آورده است:

در یک ماه گذشته، نتایج برخی نظرسنجی‌ها و نظرسازی‌ها در جامعه منتشر شده است که به نظر می‌رسد بسیاری از آنها بازتاب دهنده آرزوی کسانی است که نظرسازی می‌کنند و از نظرسنجی سخن می‌گویند. نکته جالب در این میان، هوشمندی برخی از حامیان احمدی‌نژاد در ارائه نتایج نظرسنجی‌های مورد نظر خود می‌باشد. آنها می‌دانند که اگر ادعای حمایت 60، 70 درصدی مردم از احمدی نژاد را مطرح نمایند تنها موجب تفـریـح مخـاطبـان خـواهـد شد.

از سوی دیگر امیدوارند - اگر بتوانند- به هر طریق ممکن در مـرحلـه اول تکلیـف انتخابات را روشن نمایند. بر همین اساس مدتی است که از رای 53 یا 54 درصدی احمدی نژاد سخن می گویند. آنها با این روش، هم از ارائه آماری که حتی برای حامیان مردمی احمدی نژاد قابل قبول نیست خودداری می‌کنند و هم به دنبال زمینه سازی روانی برای رسیدن به نتیجه مطلوب خود- ادعای دسترسی به حداقل پنجاه درصد آرا برای پیروزی در مرحله اول - هستند. اما در کنار این تقلاها و آرزومندی‌ها، اتفاقات دیگری در حال وقوع است که می‌توان آن را نشانه آگاهی زودهنگام از شکست و تلاش برای جلوگیری از آن دانست.

بـرای به نتیجه رسیدن تلاش جدید، یک تقسیم وظیفه دقیق نیز صورت گرفته است. بخش رسمی دولت و دارندگان تریبون‌های پرمخاطب، موظف شده‌اند که با منطقی کردن برخی آمارهای خود، نقطه ضعف بزرگ قبلی را جبران نمایند و آمارهای خود را برای مردم «پذیرفتنی‌تر» کنند. مثلاً در حالی که تا چندی قبل، آمار موفقیت‌ها و فعالیت‌های دولت نهم، دهها برابر، شش برابر و پنج برابر دولت‌های قبلی اعلام می‌شد در آخرین اظهارنظر رئیس جمهور، این آمار به 5/1 برابر ‌تقلیل یافت که همین ادعا نیز با اما و اگرهای بسیار مواجه است. ضمن آنکه با سه برابر شدن درآمد نفتی در سال‌های اخیر، 5/1 برابر شدن فعالیت‌های دولت، چندان افتخار آمیز نیست! اما به هر حال همین عقب نشینی را می توان، نشانه آگاهی دولتی‌ها نسبت به برداشت افکار عمومی از میزان فعالیت‌های دولت نهم و نگرانی آنها از تاثیر مخرب تبلیغات پرحجم در سه سال اخیر دانست.

دومین نشانه‌ای که «اعتراف غیررسمی به پذیرش شکست» شایسته‌ترین نام برای آن است، متوسل شدن حامیان دولت به روش‌های غیرقانونی در تبلیغات می‌باشد. در هفته‌های اخیر، رسانه‌هایی که وابسته به بیت‌المال هستند بدون توجه به ممنوعیت‌های قانونی، به تریبون رسمی احمدی نژاد تبدیل شده‌اند. این رسانه‌ها علیرغم محدودیت‌های صریح قانونی، آمارهای راست و دروغ از موفقیت‌های دولت نهم را در کنار خبر رسانی ‌مغرضانه علیه رقبای احمدی نژاد به خوردِ مخاطبان می‌دهند. این روش نیزثابت می‌کند که آنها خود را «باخته» می‌دانند و لذا تلاش می‌کنند با بهره‌برداری مقطعی و کوتاه مدت از این تبلیغات - یا ضد تبلیغاتِ - غیرقانونی، بخشی از واقعیات را از مردم مخفی یا برخی آمارهای غیرواقعی را به نفع کاندیدای محبوب خود در جامعه منتشر نمایند.

در همین حال، ناامیدی از دسترسی به آرای مطلوب، برخی حامیان احمدی نژاد را به جایی رسانده است که به «ارعابِ رقبا و طرفداران آنها» روی آورده‌اند. از جمله، پس از پخش فیلم تبلیغاتی میرحسین موسوی، چند سایت و خبرگزاری حامی دولت، ادعا کردند یکی از بانوان معترض که در این فیلم از وضعیت نابسامان جامعه سخن می‌گفت، هنرپیشه بوده و نام و فامیل او را ‌نیز بر روی سایت‌ها قرار دادند. این مدعیان اصولگرایی، به خوبی می‌دانستند که نه آن بانو، هنرپیشه است و نه نام او، نامی است که توسط این سایت‌ها اعلام شده، اما آنها به این طریق می‌خواستند در میان میلیون‌ها ایرانی حامی کاندیداهای اصلاح طلب این وحشت را ایجاد کنند که «ما به همه اسناد و مدارک رسمی و غیررسمی دسترسی داریم و می‌توانیم هر کسی را به راحتی شناسایی و روز مبادا از خجالت او درآییم!«

نشانه دیگر از وضعیت نامساعد آرای احمدی‌نژاد در سطح جامعه، رفتار رئیس و اعضای دولت و بازگشت همراه با عصبانیت آنها به شعارهای تبلیغاتی چهار سال قبل در خصوص معرفی مفسدان اقتصادی و مافیاهایی است که در چهار سال گذشته، مردم اثری از معرفی آنها ندیدند. در واقع به نظر می رسد کسانی که هر روز شاهد ریزش آرای خویش می‌باشند به روش‌هایی متوسل شده‌اند که شاید بتواند آرای طرف مقابل را نیز پایین بیاورد و فاصله معنادار «مجموع آرای اصلاح طلبان» با «رای احمدی‌نژاد» را کاهش دهد. نکته دیگر که برای اثبات مدعای این یادداشت می توان به آن اشاره کرد فعال شدن بی سابقه وزیران دولت برای تبلیغات انتخاباتی تا جایی است که حتی وزیر امور خارجه نیز به سخنرانی‌های تبلیغاتی در مساجد و محافل روی آورده است.

در حالی که احمدی نژاد در تاریخ بیست و سوم اردیبهشت ماه 88 اعلام کرده بود: «دولت مسیر عادی انجام کارهایش را پی‌گیری می‌کند و وقت خود را صرف مسائل انتخاباتی نمی‌کند... دولت حتی یک دقیقه یا یک ثانیه از مسیر خدمتگزاری عدول و توقفی در این مسیر نمی‌کند تا به امر انتخابات بپردازد.«

در واقع به نظر می‌رسد در آن زمان، احمدی‌نژاد و یارانش تلقی صحیحی از میزان آرای خود در جامعه نداشته‌اند و اکنون که به واقعیت‌ها پی برده‌اند، به ناچاربه اقدامی دست می‌زنند که اگرچه حق قانونی آنهاست اما با وعده بیست و سوم اردیبهشت ماه احمدی‌نژاد، قابل تطبیق نمی‌باشد.

البته برخی حامیان دولت، آنقدر از تحقق آرزوی خود برای تداوم دوره مسئولیت احمدی‌نژاد ناامید شده‌اند که از بچه‌گانه ترین تخریب‌ها نیز روی گردان نیستند. تشکیک در سید بودن موسوی، مصاحبه جعلی با یک ناشناس برای تخریب را‌ی کروبی در میان قوم «لُر» با طرح این ادعا که کروبی «لُر» نیست، هزینه سرسام آور برای توزیع گسترده سی دی منتسب به خاتمی در میان اهالی آذربایجان و نهایتاً انتشار نامه‌ای مبهم به نقل از 17 استاد دانشگاه برای تشکیک در مدرک دکترای همسر میرحسین ... نمونه‌هایی از وظیفه محول شده به این بخش از حامیان احمدی نژاد است.

آیا به راستی موارد فوق، بهترین نشانه از «بالا رفتن زودهنگام دست بعضی افراد برای اعلام پذیرش شکست» نیست؟ آیا کسانی که تا چندی قبل از رای 25 میلیونی کاندیدای خود سخن می گفتند و از یک ماه پیش تاکنون، سوزن آنها بر رای 53 درصدی احمدی نژاد، متوقف مانده است با این اقدامات، شکست زودهنگام خود را به نمایش نمی‌گذارند؟ آیا جز«‌اعتراف همراه با عصبانیت به شکست»‌، نام دیگری برای این اقدامات و روش‌ها سراغ دارید؟



بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین