آفتابنیوز : آفتاب: «سوسن شریعتی» فرزند دکتر علی شریعتی در گفتوگویی با شماره روز دوشنبه 14 آبانماه روزنامه «اعتماد» توضیحاتی درباره دیدگاههای دکتر شریعتی در حوزه مسایل زنان داده است.
وی در بخشی از این مصاحبه در پاسخ به این پرسش که «برخی از منتقدان شریعتی بر این عقیدهاند که دکتر به مسائل حقوق زنان نپرداخته تا نظر شما چه باشد؟»، گفت:« البته دو نظر هست. برخی میگویند شریعتی به «مسائل زنان» نپرداخته و برخی بر این باورند که بد پرداخته. این انتقاد که شریعتی به مسائل زنان نپرداخته، غلط نیست. یعنی شریعتی به طرح کلی موقعیت اجتماعی و فرهنگی زنان بسنده کرده است و به جز تک و توک مواردی و آن هم نه به شکل عمقی وارد پروندههای متعدد مربوط به موقعیت زنان ( خانواده- حقوق زنان در برابر قانون، حضانت کودکان، کار و...) نشده است اما به «مساله زنان» پرداخته و نمی شود منکر این موضوع شد».
وی افزود: برخی می گویند دکتر شریعتی مساله زنان را بد مطرح کرده، ناقص مطرح کرده و آن را عمدتاً در ذیل مبارزه اجتماعی و سیاسی تعریف کرده است. به نظر من شریعتی از جای درستی شروع کرده و این رویکرد اساساً رنگ و بوی ایدئولوژیک نداشته و ناشی از ضرورت بیرونی بوده است.
سوسن شریعتی دراینباره توضیح داد: نگاهی به تاریخچه جنبش زنان در اروپا و به خصوص در فرانسه این ضرورت مرحله بندی را نشان می دهد. مساله زنان در اروپا تا قبل از اینکه بتواند به عنوان پروندهای مستقل از احزاب، ایدئولوژیهای سیاسی و قدرت های حاکم و محکوم مطرح شود، لااقل دو قرن وابستگی به جنبش عمومی اجتماعی و مدنی (کمی کمتر از دو قرن ) را پشت سر گذاشت و تازه این دو قرن بدون احتساب قرن مقدماتی روشنگری است که با سرزدن سوژه و تضعیف نظام کلیسایی و عقلانیت خود بنیاد و... تعریف میشود. اولین باری که صحبت از زنان میشود، در انقلاب فرانسه در 1789است.
وی افزود: [البته در اینجا هم] در حقیقت صحبت از زنان نمیشود، زنان با حضور یکپارچه در انقلاب فرانسه و از طریق مشارکت فعال در آن میگویند ما هم هستیم. برای اولین بار اعلامیه حقوق زنان المپ را صادر میکنند، با تهیه و تنظیم دفترچههایی شکایتها و خواستههایشان را فرموله میکنند و... در مرحله اول، از طریق مشارکت بیواسطه زنان در این تجربه عمومی تبدیل رعیت به شهروند، تازه میفهمیم که هستند، کسی هستند و حضورشان همچون اکتورهای اجتماعی ضروری است. بیتردید در این مرحله زنان جزء سیاهلشکر جنبش انقلابی هستند. از اواسط قرن نوزدهم و با سر زدن جریانات اتوپیک و سوسیالیست(و چهرههایی شاخص چون سن سیمون و فوریه) جنبش زنان وارد مرحله جدیدی میشود. در ذیل همین ایدئولوژیهای اتوپیک که مدام در پی الگوسازی برای جامعههای ایده آل بودند و طبیعتاً نقاد جوامع موجود، زنان نیز تغییر در موقعیت موجود خودشان را تبدیل به یکی از مشخصات ضروری جامعه ایدهآل کردند.
سوسن شریعتی چنین ادامه داد: در سالهایی که زنان هنوز حق رای ندارند با وجودی که در صفوف انقلاب 1850-1848، برای دموکراسی مشارکت کردهاند، با وجودی که سی سال بعد در کمون پاریس در برابر دولت راست لویی ناپلئون بناپارت و در کنار رفقای سوسیالیست و پرودونی بسیاری از آنان قربانی شدند حضور این زنان چنان جدی بود که سوسیالیستها را وادار کرد که این موقعیت پر تناقض را - مشارکت بیداشتن حقوق- تئوریزه کنند و برای آن وجهه نظری دست و پا کنند و تئوری تقدم و تاخر را مطرح کردند و آن یعنی اینکه مبارزه طبقاتی در اولویت قراردارد و جنبش زنان باید خود را در ذیل آن تعریف کند. مارکسیست ها نیز در جنبشهای کمونیستی اوایل قرن به مساله زنان توجه نشان دادند اما طبیعتاً با رعایت همان تقدم و تاخر.
وی افزود: در جنگ جهانی اول این بحثها فروکش کرد. مجدداً از دهههای 40 و 50 به موقعیت زنان و تغییراتی که جنگ به دنبال داشته بار دیگر توجه نشان داده شد و البته نه به عنوان یک جنبش اجتماعی. در سال 1948 زنان دارای حق رای می شوند و کتاب «جنس دوم» اثر «سیمون دوبوار» باب جدیدی را باز میکند. از مه 68 به بعد است که برای اولین بار جنبش زنان، همچون جنبشی مستقل از احزاب و جریانات سیاسی موجود سر برمیدارد و اعلان موجودیت میکند. مقصودم این است که برای رسیدن به این سر منزل، زنان راهی به جز پیوند خوردن با جنبش عمومی مدنی دو قرنی نداشتند. باید اول تبدیل به نیروی فشار بشوی تا بتوانی فشارآوری، تا نادیدهات نگیرند. شریعتی هم چیزی بیشتر از این نمیگفت.