کد خبر: ۸۹۸۵۵۱
تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۳

میراث‌سوزی در چهارشنبه‏‌سوری

چهارشنبه‌سوری امسال شاهد چند اتفاق تلخ بودیم که یکی از آن‌ها تخریب میراث فرهنگی ایران با نارنجک دستی بود. آخرین چهارشنبه سال، کتیبه تاریخی خشایارشا هخامنشی در گنج‌نامه همدان آسیب دید. پل خواجوی اصفهان و طاق‌های بسیار زیبا و خیره‌کننده آن در قسمت میانی با نارنجک دستی هدف قرار گرفت و در و دیوار خانه فروغ فرخزاد در محله امیریه تهران با مواد محترقه، رنگ سیاه به خودش گرفت.
میراث‌سوزی در چهارشنبه‏‌سوری
آفتاب‌‌نیوز :

افشین امیرشاهی در هم میهن نوشت: تخریب میراث فرهنگی کشورمان در چهارشنبه‌سوری شاید در نگاه اول جدای از اینکه بسیار ناراحت‌کننده است، تعجب برانگیز هم باشد. اما اگر دقیق‌تر مشاهده کنیم، متوجه می‌شویم چنین اتفاقی یک‌شبه رخ نداده است، بلکه بخشی از سیاست‌های فرهنگی کشور در طول سال‌های گذشته زمینه‌ساز چنین اتفاقات ناراحت‌کننده و تأسف‌باری بوده است.

چون بسیاری از سیاست‌های رسمی کشور به سیر فاصله گرفتن جامعه ایرانی از میراث فرهنگی منجر شده است. سیاستگذاران کشور در سال‌های گذشته بی‌توجهی‌های فراوان نسبت به آیین و رسوم ایران صورت داده‌اند. حتی برخی از آیین‌های باستانی ایرانیان را نفی کرده‌اند. برگزاری برخی از آیین‌ها و میراث ایرانی، همواره دشواری‌های خاص خودش را داشته است. هیچ‌گاه ندیده‌ایم حکومت خودش متولی برگزاری چهارشنبه‌سوری شود و شرایط و امکاناتی برای جشن و شادی مردم فراهم کند. چهارشنبه‌سوری را گاه معادل آتش‌پرستی تعریف کرده‌اند. رسم قاشق‌زنی تقریباً برچیده شده و کمتر خبری از آن در مراسم شبِ چهارشنبه آخر سال به چشم می‌خورد.

نوع مواجهه حکومت با آیین‌های ایرانی باعث‌شده که بسیاری از ما فرهنگ و رسوم کهن‌مان را فراموش کنیم. چه زمانی به یاد دارید که مسئولان ما خودشان برای شناخت این سرزمین باستانی و آیین‌هایش تدارک مناسبی صورت داده باشند؟ میراث فرهنگی ایران در سال‌های پس از انقلاب بی‌مهری‌های فراوانی به خود دیده و حرمت خودش را از دست داده است؛ به‌طوری‌که کج‌سلیقگی‌ها و نادیده گرفتن ارزش‌های میراث فرهنگی توسط مسئولان دولتی، افراد صاحب نفوذ و صاحب تریبون برایمان عادی شده است. پس دور از ذهن نیست مراسمی مثل چهارشنبه‌سوری که رسم و رسوم خاص خودش را دارد به بیراهه برود و به ترقه‌بازی و منفجر کردن نارنجک دستی محدود شود که هرسال چندین و چند کشته و مجروح، ساختمان‌های تخریب‌شده و به‌تازگی میراث فرهنگی آسیب‌دیده در پی دارد. متاسفانه در چهل و اندی سال گذشته بسیاری از مدیران کشور درد میراث فرهنگی نداشتند.

کسی که به چیزی علاقه داشته باشد درد آن را هم پیدا می‌کند، پس برای حفظ آن چیزی که دردمندش است، تلاش می‌کند. اگر یک مدیر دولتی یا نماینده مجلس درد احداث پتروشیمی در محیط زیست را داشته باشد برای انجام آن اقدام می‌کند. اگر کسی چهارشنبه‌سوری را معادل آتش‌پرستی بداند طبیعی است که درجهت آن چیزی که دردش را دارد، حرکت خواهد کرد. اگر یک نفر به ایده‌ای متکی باشد تلاش می‌کند که آن ایده گسترش پیدا کند و از بین نرود.

متاسفانه ایده حفظ محیط زیست، ایده توجه به میراث فرهنگی و ایده تقویت آیین‌ها و رسوم ایرانی در سال‌های اخیر کمرنگ شده و در حاشیه قرار گرفته است. البته این به حاشیه‌رفتن‌ها نه از طرف اهالی فرهنگ و هنر، دانشگاهیان و مردم، بلکه از سوی اهالی ثروت و منزلت بوده است. یعنی کسانی که پست دولتی داشته‌اند و از پول و امکانات مناسب و جایگاه سیاسی بالا برخوردار بوده و هستند.

نتیجه اینکه متاسفانه نسبت به آثار برجای‌مانده از پیشینیان خودمان که دارای جایگاه فرهنگی است بی‌توجهی کرده‌ایم. البته با توجه به شرایط کشور می‌توان انتظار داشت برخی از سیاسیون و افراد در قدرت متوجه شده‌اند که آن ادبیاتی که سال‌های طولانی، روی آن پافشاری شده، نفوذ و تاثیرش را در جامعه از دست داده است. مبانی نظری، رفتاری و گفتمان حاکمیت در سال‌های اخیر به‌خصوص در دو سه سال گذشته بسیار تضعیف شده و ریزش پیدا کرده است. فرهنگ رسمی در این سال‌ها به شدت جذابیت خودش را از دست داده و ظرفیت تولید آن نیز آسیب دیده است. در نتیجه فرهنگ غیررسمی به تدریج جای فرهنگ رسمی در کشورمان را گرفته است. جوانان به سبک خودشان فکر می‌کنند و حکومت نمی‌خواهد یا نمی‌تواند به این مواجهه فکری بپردازد.

با توجه به شرایط کشورمان، ضروری است که اهلیت ما نسبت به فرهنگ و سرزمین‌مان دوباره اصلاح شود. اهلیت به فرهنگ، حس تعلق ایجاد می‌کند و هویت‌مان را تقویت خواهد کرد. اگر هویت‌مان تضعیف شود تعلق‌مان به این سرزمین کاهش پیدا می‌کند. میراث فرهنگی مثل ریشه یک درخت است که آن را زنده نگه می‌دارد. باید ریشه‌هایمان را دریابیم. باید درد میراث فرهنگی داشته باشیم که اگر این‌طور باشد برای حفظ آن تلاش خواهیم کرد. باید درباره میراث فرهنگی‌مان بجوییم، بکاویم، بپرسیم و بدانیم تا دوباره اهلیت فرهنگی‌مان اصلاح شود. بدانیم که نسبت‌مان با تاریخ و فرهنگ‌مان چیست؟ بفهمیم که سرچشمه‌هایمان از کجاست و به چه سنت‌ها و میراثی از سرزمین‌مان باید تکیه کنیم. اکنون زمان اصلاح اهلیت‌های فرهنگی‌مان فرا رسیده است.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین