کد خبر: ۹۰۸۶۵
تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱۳۸۸ - ۱۰:۴۱

سرمقاله اعتماد ملی؛ جبهه‌ای برای ملت ایران

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: روزنامه اعتماد ملی در سرمقاله امروز 24 تیر 88 آورده است: 

بیش از یک قرن پیش، سیدجمال‌الدین اسدآبادی، در سخنی قابل تامل در مورد نخبگان سیاسی ایران گفته بود: «رجال ایران در سیاست و صنعت کلام، مهارت دارند ولی عموم آنها بی‌عملند، اگر یک قسمت از صد قسمت قوایی را که در گفتار صرف می‌کردند، در کردار بذل می‌نمودند، ایران از جهت ترقی و ثروت و عظمت و قوت در مصاف دولت‌های عظیمه قرار داشت».

دیرزمانی نیست که «کردار» برخی از نخبگان، اگرنه فراتر از ادعاها و گفتارشان اما دست‌کم به همان مقدار، خودنمایی می‌کند. آن چند کلمه مبادله شده میان شیخ مهدی کروبی و مهندس میرحسین موسوی در مناظره تلویزیونی‌شان در رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری دهم، همچنان از یاد نرفتنی می‌نماید. آنجا که در پایان مناظره، کروبی از موسوی پرسید، آیا در برابر موانع دموکراسی و حق‌کشی‌ها در روند انتخابات، ایستادگی می‌کند یا نه (قریب به مضمون) و میرحسین با مکث و اطمینان و اعتماد به‌نفس، پاسخ مثبت داد.

خوشبختانه این ادعا و گفتار در حد حرف نماند، صورت عینی به‌خود گرفت و محقق شد و «تاریخی» گردید. موسوی و کروبی، در کنشی ستایش‌آمیز، تاکنون همراه شهروندانی بوده‌اند که نتایج رسمی انتخابات را نپذیرفته‌اند و واقعی برآورد نکرده‌اند و این، برای شهروندانی که می‌پرسند «رای من کجاست؟» به‌قدر لازم، امیدآفرین و شوق‌زاست اما آشکارا، در عرصه سیاست عریان و عینی، کافی نیست.

موسوی و کروبی -و نیز خاتمی- اینک بیش از روزهای قبل از انتخابات 22 خرداد، بار تکلیفی سنگین را بر دوش می‌کشند. این «کوله‌بار» از هزینه‌های انسانی و مادی و معنوی نه‌چندان اندکی آکنده است. چنین است که اگر در عرصه «میکرو قدرت» و جامعه مدنی و عرصه عمومی، شهروندان پیگیر حقوق شهروندی خود شده‌اند، انتظار دارند که صورت تحقق یافته آن را در عرصه «ماکرو قدرت» و حکومت مشاهده کنند.

دستکم، ناظر دلجویی حقیقی صاحبان قدرت از «خود» و دیگر شهروندان معترض و متضرر و لطمه خورده و نیز شاهد احترام حکومت به حقوق اساسی ملت باشند. این گونه است که «همچنان» پیگیر «رای» و «خواست» خویش می‌شوند و آن را به اشکال گوناگون و به بهانه‌های مختلف و در مقاطع زمانی متفاوت، پی می‌جویند. در چنین شرایطی، طرح تشکیل جبهه‌ای با حضور چهره‌های شاخص و مورد وثوق و اعتماد شهروندان معترض به نتایج انتخابات، معنادار و مهم می‌نماید.

اگر به هر علت و دلیل، طرح و ایده تشکیل جبهه‌ای برای دموکراسی و حقوق بشر در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1384 منتج به مقصود نشد، این نافی ضرورت تشکیل جبهه‌ای از نیروهای (حقیقی و حقوقی) پیگیر حقوق اساسی ملت ایران (مطابق تصریحات قانون اساسی) نیست. بماند که شرایط ذهنی و عینی برای تشکیل چنین جبهه‌ای، به‌وضوح ملموس و محسوس است. نام و عنوان این جبهه، هرچه می‌خواهد باشد، باشد. شهروندانی که حقوق اساسی خود را می‌جویند، نهادی عینی برای پیگیری مطالبات خود در تعامل با بلوک قدرت می‌جویند.

جبهه مزبور هرچه فراگیرتر باشد و جمعیت‌های سیاسی و نهادهای مدنی گوناگون و متعددتری را با خود همراه و همگام سازد، فراگیرتر و موثرتر خواهد بود و مردمی‌تر. چنانکه جنبش استقلال هند که از 1918 میلادی تا نیمه دهه 40 در قرن بیستم، مقاومت غیرخشونت‌آمیز را به رهبری مهاتما گاندی پی‌گرفت، بیش از 50 میلیون هندی را -از اقوام و مذاهب مختلف- دربر گرفته بود.

کنار نهادن مرزبندی‌های متکی بر «خودی_غیرخودی» در روزهایی که معترضان، «خواست» واحد دارند و دوشادوش یکدیگر گام برمی‌دارند، بس ضروری می‌نماید. به دیگر سخن، جبهه مورد نظر، باید جبهه‌ای برای ملت ایران و برای احقاق حقوق اساسی ایشان و نیز برای تحقق اصول معطل و مسکوت مانده قانون اساسی (به‌ویژه در فصل سوم: حقوق ملت) باشد.

در عین حال باید اشاره کرد که اعتراض مدنی مردم پس از انتخابات، چندان گوش به فرمان یک فرد یا یک هسته مرکزی نیست، شهروندان تنها سامانی را می‌خواهند که همسو با مطالبات ایشان، همراه و پشتیبان سیاسی-اجتماعی-حقوقی ایشان باشد. حضور چهره‌های مورد اعتماد و موجه مردم (نظیر موسوی، کروبی و خاتمی) در این جبهه، آسوده كردن خاطر شهروندانی است که در این «روزهای سخت و سرد»، یاوری قابل اعتماد و پناهگاهی اندک برای حمایت و همدلی و همگامی می‌جویند. وگرنه، چنانکه تجربه یک ماه اخیر نشان داده است -و موسوی و کروبی به نیکی و دقت آن را دریافته‌اند و مورد تصریح و حمایت قرار داده‌اند- شهروندان خود هشیارانه و آگاهانه و مبتکرانه، کوشیده‌اند از تعقیب حقوق قانونی خویش دست نشویند اما این پیگیری و حضور پیوسته، نه تنها نافی ضرورت حضور فعال نمادهای انتخابات (یعنی موسوی و کروبی) نیست، بلکه برعکس، به شکلی محسوس، محتاج همراهی و حمایت ایشان است.

شهروندانی که حقوق اساسی خود را مجدانه طلب می‌کنند و از خدشه به رای خویش در انتخابات 22 خرداد ناراضی‌اند، اگرنه یک «گاندی»، بلكه نمادهایی عینی و واقعی و بومی برای همگامی در اعتراض مدنی‌شان را طلب می‌کنند. نمادهایی که حضور مستقیم و غیرمستقیم‌شان، امنیت خاطر می‌زاید، امیدآفرین است، و همزمان صبوری و آینده‌نگری و حرکت گام به گام و به‌دور از خشونت را به ایشان یادآوری می‌کند، نمادهایی که معتمد مردم و همدوش ایشان در تعقیب خواست‌هایشان باشند و جان‌باختگان و آسیب‌دیدگان ایشان و هزینه‌های فراوانی را که پرداخته‌اند، پاس دارند.
مرتضی کاظميان
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین