کد خبر: ۱۵۷۴۴۶
تعداد نظرات: ۱۷ نظر
تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۳:۵۸

بزرگترین دروغ تاریخ مطبوعات ایران: نامه چارلی چاپلین به دخترش

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: نامه مشهور چارلی چاپلین به دخترش با عنوان «برهنگی بیماری عصر ماست» را می توان بزرگترین دروغ در مطبوعات ایران دانست که با گذشت بیش از چهل سال از انتشار این دروغ، به عنوان یک اثر واقعی نقل و انتشار می شود.

جالب است که این نامه دروغین در مقدمه چند کتاب هم منتشر شده و به آن استناد می شود. به ویژه بخش مربوط به برهنگی در آن و توصیه اخلاقی چارلی چاپلین به دختر رقاصه اش جرالدین مورد توجه همگان قرارگرفته است. جالب این که این نامه به چند زبان زنده دنیا از جمله انگلیسی، آلمانی و ترکی استانبولی ترجمه شده است.

به گزارش صراط، «فرج‌الله صبا» روزنامه‌نگار کهنه کار و نویسنده این مطلب تاثیرگذار بارها با ابراز ندامت و پشیمانی از مخاطبان نشریه خود به دلیل این دروغ بزرگ عذرخواهی کرده است اما همچنان این نامه بدون هویت نقل قول و دست به دست می گردد.

این نامه با چنان تبحری نگاشته شده که جای هیچ شک و شبهه ای را به خواننده مطلب نمی دهد و این حس را به هر خواننده می دهد که این نامه ساخته و پرداخته کسی غیر این بازیگر طنزپرداز نیست.

ماجرا به سال های دهه پنجاه در تحریریه مجله روشنفکر برمی گردد. فرج اله صبا می‌گوید: «سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفتیم به تقلید فرنگی ها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشته های فانتزی به چاپ برسد. به هر حال می‌خواستیم طبع آزمایی کنیم. این شد که در ستونی، هر هفته، نامه هایی فانتزی به چاپ می رسید. آن بالا هم سرکلیشه فانتزی تکلیف همه چیز را روشن می کرد. بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده. یک روز غروب به بچه ها گفتم مطالب چرا این قدر تکراری اند؟»

گفتند: «اگر زرنگی خودت بنویس! خب، ما هم سردبیر بودیم. به رگ غیرت مان برخورد و قبول کردیم. رفتم توی اتاق سردبیری و حیران و معطل مانده بودم چه بنویسم که ناگهان چشمم افتاد به مجله ای که روی میزم بود و در آن عکس چارلی چاپلین و دخترش چاپ شده بود. همان جا در دم در اتاق را بستم و نامه ای از قول چاپلین به دخترش نوشتم. از آن طرف صفحه بند هم مدام فشار می‌آورد که زود باش باید صفحه ها را ببندیم. آخر سر هم این عجله کار دستش داد و کلمه “فانتزی” از بالای ستون افتاد. همین شد باعث گرفتاری من طی این همه سال شد.»

بعد از چاپ این نامه است که مصیبت شروع شد: «آن را نوار کردند، در مراسم مختلف دکلمه اش می کردند، در رادیو و تلویزیون صد بار آن را خواندند، جلوی دانشگاه آن را می فروختند، هر چقدر که ما فریاد کشیدیم آقا جان این نامه را چاپلین ننوشته کسی گوش نکرد. بدتر آنکه به زبان ترکی استانبولی، آلمانی و انگلیسی هم منتشر شد. حتی در چند جلسه که خودم نیز حضور داشتم باز این نامه را خواندند و وقتی گفتم این نامه جعلی است و زاییده تخیل من است، ریشخندم کردند که چه می گویی؟ ما نسخه انگلیسی اش را هم دیده ایم!»

این نامه غیر واقعی علاوه بر دریافت مجوز انتشار در کتاب های متعدد از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سال گذشته در نمایشگاه عفاف و حجاب مصلای بزرگ تهران توسط معاونت فرهنگی وزارت کشور به عنوان یکی از مستندات زشتی برهنگی به نمایش عموم گذاشته شده بود.

نوشته فرج اله صبا با عنوان “نامه چارلی چاپلین به دخترش” را در زیر بخوانید:

برهنگی بیماری عصر ماست

جرالدین دخترم! دنیایی که تو در آن زندگی می کنی، دنیای هنرپیشگی و موسیقی است. نیمه شب آن هنگام که از سالن پرشکوه تئاتر شانزه لیزه بیرون می آیی، آن ستایشگران ثروتمند را فراموش کن. حال آن راننده تاکسی که تو را به منزل می رساند بپرس. حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و پولی برای خرید لباس بچه نداشت، مبلغی پنهانی در جیبش بگذار…

با این آخرین پیام نامه را پایان می بخشم. انسان باش، پاک دل و یکدل؛ زیرا گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است.

دخترم جرالدین! از تو دورم، ولی یک لحظه تصویر تو از دیدگانم دور نمیشود.تو کجایی؟ در پاریس، روی صحنه تئاتر پرشکوه شانزه لیزه؟ این را می دانم و چنان است که گویی در این سکوت شبانگاهی، آهنگ قدم هایت را می شنوم. شنیده ام نقش تو در این نمایش پرشکوه، نقش آن دختر زیبای حاکمی است که اسیر خان تاتار شده است.

جرالدین! در نقش ستاره باش و بدرخش، اما اگر فریاد تحسین آمیز تماشاگران و عطر مستی آور گل هایی که برایت فرستاده اند به تو فرصت هوشیاری داد بنشین و نامه ام را بخوان. من پدر تو هستم. امروز نوبت توست که صدای کف زدن های تماشاگران گاهی تو را به آسمان ها ببرد. به آسمان ها برو ولی گاهی هم به روی زمین بیا و زندگی مردم را تماشا کن؛ زندگی آنان که با شکم گرسنه در حالی که پاهایشان از بی نوایی می لرزد و هنرنمایی می کنند. من خود یکی از ایشان بوده ام.

جرالدین دخترم! تو مرا درست نمی شناسی در آن شب های بس دور با تو قصه ها بسیار گفتم اما غصه های خود را هرگز نگفتم آن هم داستانی شنیدنی است.

داستان آن دلقک گرسنه که در پست ترین صحنه های لندن آواز می خواند و صدقه می گیرد، داستان من است. من طعم گرسنگی را چشیده ام. من درد نابسامانی را کشیده ام و از اینها بالاتر رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زند و سکه صدقه آن رهگذر غرورش را خرد نمی کند. با این همه زنده ام و از زندگان پیش از آنکه بمیرند حرفی نباید زد. به دنبال نام تو نام من است: “چاپلین”

جرالدین دخترم! دنیایی که تو در آن زندگی می کنی،دنیای هنرپیشگی و موسیقی است. نیمه شب آن هنگام که از سالن پرشکوه تئاتر شانزه لیزه بیرون می آیی، آن ستایش گران ثروتمند را فراموش کن. حال آن راننده تاکسی که تو را به منزل می رساند بپرس. حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و پولی برای خرید لباس بچه نداشت، مبلغی پنهانی در جیبش بگذار. به نماینده خود در پاریس دستور داده ام فقط وجه این نوع خرج های تو را بی چون و چرا بپردازد. اما برای خرج های دیگر باید صورت حساب ان را بفرستی.

دخترم جرالدین گاه و بی گاه با مترو و اتوبوس شهر را بگرد و مردم را نگاه کن. زنان بیوه، کودکان یتیم را بشناس و دست کم روزی یک بار بگو: من هم از آنان هستم. تو واقعا یکی از آنان هستی و نه بیشتر. هنر قبل از اینکه دو بال به انسان بدهد اغلب دو پای او را می شکند . وقتی به مرحله ای رسیدی که خود را برتر تماشاگران خویش بدانی، همان لحظه تئاتر را ترک کن و با تاکسی خود را به حومه پاریس برسان. من آنجا را خوب می شناسم. آنجا بازیگران همانند خویش را خواهی دید که از قرن ها پش زیبا تر از تو، چالاک تر از تو و مغرور تر از تو هنرنمایی می کنند. اما در آنجا از نور خیره کننده تئاتر شانزه لیزه خبری نیست.

دخترم جرالدین! چکی سفید امضا برایت فرستاده ام که هر چه دلت می خواهد بگیری و خرج کنی. ولی هر وقت خواستی دو فرانک خرج کنی با خود بگو: سومین فرانک از آن من نیست. این مال یک مرد فقیر و گمنام است که امشب به یک فرانک احتیاج دارد. جست و جو لازم نیست. این نیازمندان گمنام را اگر بخواهی همه جا خواهی یافت. اگر از پول و سکه برای تو حرف می زنم برای آن است که از نیروی فریب و افسون پول، این فرزند بی جان شیطان خوب آگاهم. من زمانی دراز در سیرک زیسته و همیشه و هر لحظه برای بند بازان روی ریسمانی بس نازک و لرزنده نگران بوده ام. اما دخترم این حقیقت را بگویم که مردم بر روی زمین استوار و گسترده بیشتر از بند بازان ریسمان نا استوار سقوط می کنند.

دخترم جرالدین! پدرت با تو حرف می زند. شاید شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را فریب بدهد و آن شب است که این الماس، آن ریسمان نا استوار زیر پای تو خواهد بود و سقوط تو حتمی است. روزی که چهره زیبای یک اشراف زاده بی بند و بار تو را بفریبد آن روز است که بند بازی ناشی خواهی بود. همیشه بند بازان ناشی سقوط می کنند از این رو دل به زر و زیور نبند. بزرگترین الماس این جهان آفتاب است که خوشبختانه بر گردن همه می درخشد. اما اگر روزی دل به مردی آفتاب گونه بستی، با او یک دل باش و به راستی او را دوست بدار. معنی این را وظیفه خود در قبال این موضوع بدان. به مادرت گفته ام که در این خصوص برای تو نامه ای بنویسد. او از من بهتر معنی عشق را می داند. او برای تعریف “عشق “که معنی آن “یک دلی” است شایسته تر از من است.

دخترم هیچ کس و هیچ چیز دیگر در این جهان نمی توان یافت که شایسته آن باشد. دختری ناخن پای خود را برای آن عریان می کند. برهنگی بیماری عصر ما است. به گمان من تن تو، باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است. حرف بسیار برای تو دارم، ولی به وقت دیگر می گذارم و با این آخرین پیام نامه را پایان می بخشم. انسان باش، پاک دل و یکدل، زیرا گرسنه بودن، صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است. «پدر تو، چارلی چاپلین»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۱۷
مازی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۳۶ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۲
8
8
داداش میتونی یه سرچ به زبان انگلیسی بکنی اونوقت واقعیت دستت میاد . با ادعا برخی که نمیشه واقعیت رو از بین برد.
shima
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۱۸ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۹
2
10
باورم نمي شه! مگه ميشه اين نامه جعلي اجازه انتشار هم بگيره!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من اين كتابو بارها خوندم!!!!!!!حالا شما ميگيد جعليه!!!!!!!!
ناشناس
|
United States of America
|
۰۲:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۷/۰۱
1
10
بیچاره چارلی چاپلین.
اینهمه شاهکار خلق کرد
و تو ایران ایشونو به خاطر یه نامه ی شعارزده ی طنز میشناسند
شکیبا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۱
0
3
عالیه من ک خوشم اومد
بیتا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۵۷ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۳
1
2
باور نکردنی اصلا مگه میشه دروغ باشه به نظر من چرت گفته
مهسا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۱/۱۴
5
3
من هم فکر میکنم این نامه جعلیه
رحمان
|
Iraq
|
۲۳:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۲/۲۲
4
3
تا نباشد راست، کی باشد دروغ؟
آن دروغ از راست می‌ گیرد فروغ


اگر این احتمال را بپذیریم که این نامه ی کذایی از زبان چارلی نقل نشده ولی به هرحال نشان دهنده ی حقیقتی است که همه ی ما در لایه های عمیق ذهن مان با آن درگیریم .درپایان این متن از نام بزرگ چارلی روشنایی و فروغ عاریتی به خود گرفته است. به قول مولانا

پرتو خورشید بر دیوار تافت
تابش عاریتی دیوار یافت
سعید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۸
1
2
به نظر من صبا با این چرندیات به چارلی و دوستانش جفا کرد.
فاطمه
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۳
1
2
این نامه جعلیه یه سر به ویکی پدیا بزنید می فهمین
شادی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۶:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۶
1
2
حقیقت چه جعلی باشه چه اصلی حقیقته ونمیشه هیچوقت نمیشه اونو کتمان کرد!!!!
مهدی مستفشار
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۴
4
1
به نظر من اگه نامه جعلی هم باشه با شخصیتی که چادلی چاپلین تو فیلمهاش داره نزدیکه و خواننده نامه سخت میتونه که قبول کنه جعلیه ولی اگه واقعا این اقا از تخیلات خودش اینو نوشته ادم باهوش و زیرکی بودی که تونسته به چند زبان ترجمه بشه
باقر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۸
3
1
شک نکنین که ای ن نامه جعلی نیست.
متنش جوریه که فقط از ذهن ادمهایی مثل چارلی چاپلین بیرون میاد.
هیچ نخبه ای هم نمیتونه یه این جنین نامهای روتو یه لحظه اختراع بکنه از خودش
سلام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۴:۰۴ - ۱۳۹۶/۰۳/۳۱
1
2
عزیزان ، نسخه اصلی همین نامه در موزه ای در کشور سویس در اذعان عمومی به نمایش گذاشته شده است ... با دست خط خود چاپلین
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۳۸ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۴
1
2
به نظر من چارلی چاپلین این نصیحت را نه تنها برای دخترش بلکه برای تمام مردم جهان کرده
محمد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۲۲ - ۱۳۹۶/۱۲/۱۷
0
3
آقای صبا درست گفته اند . کسی که ادعا میکند نامه اصل در موزه ایست هم نه اسم موزه را میبرند و نه نام شهری را که این موزه تویش هست . ادعای ایشان قابل تحقیق نیست .
حسینی
|
Germany
|
۲۲:۲۸ - ۱۳۹۷/۱۲/۱۳
1
1
این نامه مطلق به شخص آقای چاپلین است و هر نوشته و گفته های جالب را به ایرانی ها نچسپانید، چون نویسندگان ایرانی هم گفته های جالب تری هم دارند، این نامه را بنده هم به زبان انگلیسی خوانده ام و هم به زبان روسی، پس شلوغ اش نکنید
پاسخ ها
ز.....
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۲:۵۶ - ۱۳۹۹/۰۴/۲۰
آره
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین