کد خبر: ۹۶۶۲۶
تاریخ انتشار : ۰۸ فروردين ۱۳۸۹ - ۱۸:۱۷

"آی آر آی" - بی‏ - "بی‏سی"

علی درستکار
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب - علی درستکار: اگر از دکتر جبلی که حالا در رده بالای شورای امنیت ملی خدمت می‏کند، غلامی که فعلاً مدیر کل معاونت سیاسی سیماست یا از چند مدیر کنونی دیگر «آی‏آرآی‏بی» بپرسید، یادشان باشد و بخواهند رد نکنند، تأیید می‏کنند که در سال‏های دهه هفتاد بود و اوایل دهه هشتاد که گاه در گفت‏وگوی باهم، با توصیف جزئیاتی از کمّ و کیف برنامه‏سازی «بی‏بی‏سی» و «بی‏بی»‏های کم‏تر و بیش‏تر از «سی»، آرزوی کارهای تلویزیونی خوش‏رنگ‏ولعاب‏تر، جذاب‏تر، حرفه‏ای‏تر و جامع‏تر سیاسی، اعم از خبری، تحلیل خبری و مستندهای سیاسی، خبری و مناسبتی، اظهار و دنبال می‏کردم؛ در آن روزگار البته جز رادیو «بی‏بی‏سی» فارسی، وب‏سایت فارسی «بی‏بی‏سی» و غیر از هفته‏ای 3-4 ساعت «وی‏او‏ای» یا «صدای آمریکا» که برنامه فارسی داشت، بقیه به انگلیسی و زبان اصلی، برنامه داشتند و – در ظاهر- کاری به تولید فارسی نداشتند، ما هم، کاری به کارهای فارسی استاندارد - در تلویزیون خودمان- نداشتیم! بنابراین، توصیفات و عرایض امثال این‏جانب، به کف توجه دست‏اندرکاران می‏خورد. 

چرخ روزگار که چرخید و دور گردون که بر مراد آن و این هم گشت، رسیدیم به تلاطم انتخابات و پساانتخابات دولت دهم، تأسیس تلویزیون «بی‏بی‏سی» فارسی - چندماهی پیش از انتخابات- و پیش‏تر از آن هم، در اولین سال‏روز شورش کوی دانشگاه تهران- (رسیدیم به) تأسیس «وی‏اوای» فارسی؛ جدی، برنامه‏ریزی‏شده، سازمان‏یافته، هدف‏مند و خلاصه همه‏چی‏تمام! 

راستی! در آن‏سال‏ها که از نام‏بردگان و نام‏نبردگان می‏خواستم تا قالب‏های امثال قدرت‏مندان رسانه‏ای یادشده را پیش گیرند، تفهیم کنند و عرضه، معمولاً سرآخر، سری جنبانده یا نه، گـفـت‏وگـوی بـا مـرا، ابـتـر، عقیم و –احتمالاً- آرمانی، گاهی هم آمیخته با حسی غمین، برخاسته از برنتافتن و درنیافتن سطوح عالی‏تر و ارشدان مرشد و صداوسیما، رها می‏کردند و دور می‏شدند – تا نزدیک! آن‏ها می‏گفتند: این کارها که تو می‏گویی، نمی‏شود اجرا کرد! همین هم که می‏بینی شده، کلی توجیه و دوندگی داشته‏ تا به نتیجه رسیده! و خلاصه جواب‏هایی امثال این می‏شنیدم. 

در ایام و لیالی پرشور و تیز! تابستان تا آخر سال 88 که خصم، مجهز به میدان آمد و زبان، به فارسی گشود و امکان فهم عمومی فارسی‏زبانان از خود را فراهم آورد، مدیران رشید و ارشد صداوسیمایی هم وادار به دید و شنید ابرقدرتان رسانه‏ای - و در موارد زیادی- مجبور به امعان نظر در کمّ و کیف، رنگ و رو، فرم و شکل و مغز و محتوای برنامه‏های ارائه‏شده از سوی ایشان گشتند؛ دیگر حتی به رنگ و نور و دکور و موزیک و هزار نکته دیگر – نه به باریکی مو! توجه شد و چنان تعمق یافت که ضمن دخالت‏هایی مستقیم از سوی مدیرانی عالی‏رتبه، فاکتورهای بصری حتی تک‏برنامه یک شبکه، مدیریت، اصلاح! و به‏طور کلی، هدایت می‏شد و می‏شود؛ - به قول یکی از همان ساکنان رأس هرم- ««بی‏بی‏سی» فارسی، حاصل کارهای ناکرده ما» و - به تعبیر نگارنده- محصول «کارهای بدکرده ما»، اقبال انبوه مردم داخل ایران به خود را آفرید و باب مباحثی را گشود که ... بماند برای کلاس‏های درسی ارتباطات و مباحثات تخصصی، با امثال دکتر محسنیان راد – که خیلی دوستشان دارم و قبول- و بماند بر عهده صاحب‏نظران رسانه‏شناس شناخته‏شده و نشناخته‏مانده! دیگر. 

البته حالا، زبان «بی‏بی‏سی» و «وی‏اوای» را تمام مدیران عالی و میانی صداوسیما –قاعدتاً! می‏فهمند و دیگر خیلی به توصیفات و نقل امثال نگارنده نیازی نیست؛ حالا دیگر نزدیکان هم‏سو و هم‏قد و وزن مدیران محترم - که عمر دریافت ایشان از زبان «بی‏بی» و «وی»، البته و لزوماً بلندتر از کلان‏تران خود نیست- هستند که فعال – به معنای سخت‏کوشانه، نه «کنش‏گر»! گزارش، بدیشان می‏دهند و تصمیم می‏سازند؛ حالا دیگر شاید، آنی، کلام و قابی از «بی‏بی‏سی»، از چشم‏ها و گوش‏های ایشان فرو نمی‏ماند و شاید یادی از این سرور رسانه‏ای، در «جلسه»ای خالی نماند؛ حالا دیگر، اصلاً جرأت بی‏اعتنایی به این «بی‏بی»، «ذنب لایُغفر» محسوب می‏شود و تابعیت هر چه سازگارتر با او، مطلوبیت مؤکد یافته است! 

می‏بینیم و می‏شنویم که چه برجسته، محسوس و عریان و فعال – باز به معنای مجدّ و نه کنش‏گر! شکل، رنگ، موزیک، ژست و ادبیات – یا به‏تر بگویم، سطحی از ادبیات- این رسانه و فعالان ازخدابی‏خبر! پشت و روی صحنه آن، تقلید، ترویج و اجرا – اما نه تأیید! شده، شب و روز به سمع و نظر «بینندگان عزیز» «رسانه ملی!»، نشانده می‏شود. 

سیاست‏گزاران رشید و بالغ صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، اگر قرار باشد، خود، فهم ارشد حرفه‏ای، نسبت به دیگرانِ حاضر در کشور و غایب از نظر داشته باشند - و لابد به همین سبب، سکان‏دار این نهاد پرتوان گشته‏اند- فرض و پنداشت و درک مسلم و حتمی کرده‏اند که تماشاگران سیما، تمام عقل خود را در چشم داشته، تمام تن خود را چشم دارند؛ لذا، اگر صفحه «آی‏آر‏آی‏بی»، هم‏رنگ «بی‏بی‏»های ماه‏واره‏ای شود و ادبیات، ژست‏ها و فیگورهای چهره‏های خبرخوان و تحلیل‏کن چشم‏آشنای مردمان ایران‏زمین، هم‏ادای مال «بی‏بی» و «وی» شـود، بـرای سـاخت قـطـعـات صوتی- تصویری اخبار و تحلیل‏های خبری، هزینه‏ها و مساعی بلیغ، مبذول دارند، مخاطب روبه «بی‏بی» را ربوده و پای خود نشانده، ضربه مهلک، یا همان «مشت محکمـ»ـی به دهان یاوه‏گویان بنگاه‏های سخن‏پراکنی دشمن صهیونیستی، یا همان «ازخدابی‏خبر» زده و «تلاش‏های مذبوحانه»اش را در نطفه خفه گردانده‏اند! ... بی‏چاره‏های ضعیف! ... (دشمن را می‏گویم، حکم نبُرید! در توانایی خودتان هم که شک نداشته‏اید، تردید نکنید!) 

کلی‏تر 

من، عموماً، از دیرزمان، فکر بسیار می‏کرده‏ام که – در هر حوزه، به‏ویژه در فضای رسانه‏ای- به چه آفاتی گرفتاریم، چه کنیم که دور از آن باشیم و مصون، چرا موفقان، پیش‏رفته و پیش بــرده‏اند و - بالاخره- چه کنیم که ما هم در فهرست پیروزان دنیا قرار گیریم؛ به دو دریافت و دو گزاره کلیدی و – از نظر خودم- گران‏بها رسیدم: 

1- هر کاری را باید به غایت، جدی انگاشت؛ 

2- فاصله میان تصمیم تا عمل را باید هر چه بیش‏تر کاست! 

ناگفته نماند برای این دو فَکتِ دریافته خود، ارزش بالایی قائلم، چرا که هم فکر زیادی برده و هم به صحت فحوای آن ایمان و شناخت کافی دارم؛ به‏ویژه در نگاه به فضای عمل‏کرد مدیریتی خود در سطوح مختلف کلان یا خرد، ملی یا صنفی، عالی، میانی یا دانی؛ من اگرچه تجربه اجرایی در سطح و سطوحی چشم‏گیر را نداشته‏ام، شاهد دقیق و آگاهی بوده‏ام که بیرون از هر نهاد و سازمان، ویژه‏اخباری دانسته و به اقدامات، از ویژه‏زوایایی می‏نگریسته‏ام؛ مشاهداتی داشته‏ام که جسارت عرض گزارشی این‏چنین و درج و نگارشی مثل این را یافته و پای اثبات آن، هسته‏ام؛ سخت معتقدم که ما به رغم برخورداری از آموزه‏هایی چون «قولوا قولاً سدیداً» و «رحم الله‏امرأً عمل شیئاً فأتقنه»، با وجود وعظ و نصح دیگران از اعالی منابر و محافل و در عین انس دیرین با معارف کامل‏ترینِ رسولان حضرت رب – جل و علا- و مواعظ اوصیای عظام و پیشوایان کـــــــــــــــــرام – علیهم‏السلام، در عمل، هـمّ کـمـی گـمـارده‏ایـم، جـدیـتـی نـاقـص، سـطـحی و گذرا داشته‏ایم و «باری- به‏هرجهت»، نامتناسب و منحرف از کلان هدف، جامعیت مقصد، علو و اعتلای تکلیفی که برای رسیدن، رساندن و انجام آن واداشته و وادار شده‏ایم، بیلان و گزارش عمل‏کرد می‏سازیم و عرض می‏کنیم و جلب تحسین و تقدیر و پاداش و نام و نان می‏کنیم و دوره – معمولاً- کوتاه‏تر از استاندارد منطقی و جهانی مدیریتِ خواسته یا ناخواسته خود را می‏گذرانیم و ... خداحافظ! 

با تأمل و دقت در توفیقات پیش‏رفتگان عالم، دو نکته یادشده را قویاً مشاهده می‏کنیم؛ جزئی‏ترین و شوخی‏ترین امور ایشان، به غایت جدی انگاشته می‏شود و به همین سبب، برای به‏انجام‏رساندن آن، نهایت سرمایه‏گذاری صورت می‏گیرد؛ در هر بُعد و به هر میزان؛ به هر شکل تا هر زمان؛ اگر اواسط ژولای یک‏سال بعد از شورش 18 تیر کوی دانش‏گاه تهران را به یاد بیاورید و شنیده باشید، تأیید خواهید کرد که «وی‏اوای» هفته‏ای 2 ساعت (و با احتساب تکرار، 4 ساعت) فارسی، به روزی 7-8 ساعت و رفته‏رفته به تمام‏فارسی می‏رسد؛ در آستانه توسعه زمان پخش فارسی، وقتی فلسفه آن را توضیح می‏داد، یادم هست، ضمناً نطق یکی از سناتورهای آمریکایی را در مجلس سنا نشان می‏داد که «جنبش دانش‏جویی» در ایران را محمل مناسبی برای پیش‏بردن اهداف خود در مسیر آزار یا حتی براندازی حکومت ایران برمی‏شمرد و با ارجاع به بودجه اختصاص‏یافته آن‏زمان برای تحریم ایران، توسعه زمان فارسی «وی» و تأسیس شبکه خاص تلویزیونی برای این منظور را تأکید می‏کرد! 

غرضم دراین‏باره، توجه به جدی‏انگاری است؛ تا ایشان جنبش دانش‏جویی را بدین حد جدی گرفتند، ما نیز وادار به اعتنای بسیار بیش از پیش بدان شدیم، ریزریز تاریخ به‏شدت گردگرفته آن‏را تجمیع و تألیف کردیم و هی ... چند برنامه تلویزیونی دراین‏باره که ساختیم و یکی-دو اقدام نیم‏چه-نیمه مشهود که پیش از آن سابقه نداشت! 

در توضیح دریافت دوم خود، شما را به همین نزدیکی، به همین امارات و خرده‏سرزمین‏های گردآمده به‏اصطلاح متحده عربی ارجاع می‏دهم و توجه مبارک‏تان را به شکل اجرایی توسعه و عمران شهری در گوشه و کنار آن‏جا، به‏ویژه دوبی جلب می‏کنم که چگونه با یک تصمیم، اولین روز پس از آن، کار اجرایی آن، کف جامعه است و با صورتی هرچه جامع‏تر و پرسرعت‏تر پیش می‏رود و بالا و بالاتر! با خود که مقایسه می‏کنیم، طول روال تصمیم‏سازی و تصمیم‏گیری را، طول روال ابلاغ تصمیم‏های نهایی‏شده و ب‏ا‏ل‏اخ‏ره اجرا را که مطالعه می‏کنیم، عرض نگارنده را به‏تر درمی‏یابیم. 

از نگاهی صریح‏تر، واقعیت این است که ما در سخت‏ترین شرایط، در جدی‏ترین امور و صحنه‏ها، ابداً حاضر به گذشت از تفریح و تعطیلی و خود نیستیم، ندرتاً و به‏سختی، به اهتمام تامّ، نسبت به یک امر می‏رسیم؛ اغراق نمی‏کنم؛ اساساً و عموماً، اهل جدیت نیستیم و درک درست و کاملی از جدیت نداریم؛ دوران جـنـگ را کـه از یـاد نـبـرده‏ایـم، شـعـارهـای آن دوره را هـم کـه نـه؛ اصطلاح «دشمن روبه‏اضمحلال» و نظایر آن را که در یاد داریم؛ احاله امور به «امام زمان» و استخدام بی‏حساب عبارت «ان‏شاءالله» را که مستحضریم؛ خود، به‏تر از هرکس دیگر می‏دانیم که این رفتار و خو، برخاسته از باوری است عمیق و ریشه‏دار؛ برخاسته از نهادی تربیت‏یافته و نهاده بر این پایه و این استراتژی و این نگاه؛ تعابیر مذکور در مثال‏های بالا، به‏طور اتفاقی صادر نمی‏شود، تصادفی ساخته، تولید و مصرف نمی‏شود، به‏سادگی پراکنده و استخدام نمی‏شود؛ این‏ها از بسیار دیرزمان، کاشته می‏شود، تغذیه می‏شود، رشد می‏کند و در جایی از زمان، بسیار سال‏ها پس از هنگام کشت، جوانه و بارِ استعمال می‏یابد؛ این‏را صاحبان خرد فرهنگی و لغوی، نیک‏تر می‏دانند؛ 

داغ 

من اگر با چنین شدت و صلابت، این‏گونه اظهارنظر می‏کنم، داغ «سهل‏انگاری» به سینه دارم؛ داغ سوز جگر «صیاد شیرازی» به دل دارم که در ماه‏های پایانی جنگ، در اولین جمله سخن‏رانی خود در دانش‏گاه‏مان گفت: «جنگ در رأس همه امور نیست؛ تنها کسی که این سخن امام را جدی گرفت و عمل کرد، صدام بود که از آغاز جنگ تا امروز، لباس نظامی از تن به‏درنیاورده، پوتین از پا نه و سلاح از کمر باز نکرده‏است!!»؛ من (هم) داغ شهیدانی در دل دارم که در موارد زیادی، در نتیجه همین نگاه از سوی بعض مدیران جنگ، «جدیت‏نافهمیده و نیازموده» از دست مردم و کشور رفتند؛ من داغ سبقت غیر از خود، در عمل به آموزه‏های قرآنی دارم که ولی بزرگ خدا، وصی کبیر رسول اعظم خدا، ابوالحسن، علی‏بن‏ابی‏طالب، قرن‏ها پیش، فریاد و هش‏دار کرد که: «الله الله فی‏القرآن! لایسبقنکم غیرکم فیه»؛ (اگر درست به یاد و نوشت آورده باشم)؛ امامی که ما – تنها ما- مدعی تشیع او و منادی و مروج معارف اوییم! ... و من، داغ‏هایی از این دست دارم خواننده گرامی؛ من معتقد به درمیان‏گذاشتن این دردها با خویش‏ام، چون از ناگفتن آن، خیری ندیده‏ام که هیچ، شر و بلای بسیار فردی و اجتماعی دیده‏ام و افزونی خسران و خسارت؛ حالا هم می‏شود با نوشتن، خواندن، دانستن و آگاهاندن این موارد، برخورد کرد و می‏شود هم ساخت، نشست، اندیشید، گفت و شنید، برخاست و ساخت و تاخت: «انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فردی ثم تتفکروا»؛ (چه معیار بلیغی که در نشان «جهادسازندگی» سابق هم نشسته بود!). 

... حالا که رهبری محترم، سال را به «همت و کار مضاعف» نام نهاده‏اند، بیاییم –لااقل- دو عنصر «جدیت» و «کاهش حداکثری تصمیم تا عمل» را در ظرف «همت و کار مضاعف» از سوی خود، اطرافیان، مردمان دور و نزدیک و خرد و کلان این مرزوبومِ زخم‏خورده و خسته، اما آماده جوانه‏زدن، شکوفه‏دادن و بار، بنشانیم، روند تصمیم‏سازی‏ها، هم‏اندیشی‏ها، مطالعات و بالاخره عملیات اجرایی را در هر حوزه، به نسبت خود، بازخوانی، بازمهندسی و کوتاه‏تر و کیفی‏تر کنیم، به مدیران صاحب‏اندیشه و جرأت، میدان بیش از پیش دهیم، اطمینان و آرامش بیش‏تر دهیم و زمینه‏هایی را تمهید و هموار کنیم، امکان تصمیم‏سازی‏های انفرادی تمهید کنیم، اعتماد بیش‏از پیش به ایشان کنیم و از شر «جلسه‏زدگی» و «شورا» و «هیأت»های بی‏جا، بی‏تناسب و بی‏موردی که آن‏به‏آن روبه‏افزایش است و در حال سرایت به هر سطحی از دوایر، تا باورهای سیاه و سلبی، زدوده و زایل، و اعتماد سپید، ایجابی و سازنده را جای‏گزین کنیم؛ به جوانان زن و مرد تهرانی و شهرستانی و روستایی ایران بباورانیم که محتوم نیست تا ذلیل بمانیم، لنگ بمانیم، سَمتی عالی و متعالی و سَمتی دیگر، پست و خوار و - حتی- محتاج آب شرب! بمانیم؛ بفهمانیم و طوری رفتار کنیم، طوری با ایده‏های نویافته تعامل کنیم که بچه‏های جوان دانش‏گاه، ده و شهر و حتی کوچه و خیابان، راه برای رساندن نظرهای – حتی خنده‏دار- خود به نهادهای عالی و مؤثر کشور را کوتاه، باز و هموار ببینند، در پی هم، بزایند و بیافرینند و خودبنمایند؛ به مردم و توده مردم خود هم بفهمانیم و بیاموزیم که رشد و توسعه و پیش‏رفت، حتی پیش‏رفت بر محور عدل و عدالت هم، آمیخته با درد و سختی و البته درد و سختی شیرین از حلاوت همت و کار مضاعف و به‏دنبال آن، تولد و زایشی است مبارک و پرارج‏وفخر، فخر و غرور برای خود، این نسل و نسل‏های بعد و بعد و بعد؛ ولادتی که فرزند و فرزندان آن، صالحانی خواهند بود که تا خاک‏شدن استخوان‏های ما، هم، نور خیراتی خواهند فرستاد که آن جهانمان آبادان گرداند؛ و در این خیز البته، به همت مضاعف خصم و کار دوچندان او نیز نباید تردید کرد و از آن، نباید غفلت کرد، حتی برای آنی! 

مردم، مسئولان، زنان، مردان و ایرانیان عزیز! 

رهبر این کشور، اگر عنوانی برای یک سال اعلام می‏کند، پیش از آن، ده‏ها ساعت، بی‏تردید، ده‏ها ساعت، مطالعه، مشاوره و فکر و تأمل، مصروف داشته و بر پایه اطلاعاتی جامع، ملی و بین‏المللی، سنجیده و دقیق – البته تا حد ممکن- به اقتضای مسئولیت خود هم که باشد، اما دور از شعار و عادت و ژست سالیانه، عنوانی را برای سالی می‏سازد و اعلام می‏کند؛ لازم است توجه داشته باشیم که او، برای آن‏چه نام و عنوان سال اظهار می‏دارد، نظراتی دارد، به مسئولان بالادستی کشور، توصیه‏ها و تذکراتی ریزتر، جزئی‏تر و ویژه هر حوزه دارد که به وقت خود، به هر بخش، هر چه باید بگوید می‏گوید و هر کار باید بکند می‏کند؛ ما و شما هم در بدنه، در حوزه مسئولیت‏های ریز و درشت خود، باید به کاروبار خود برسیم، تکالیف خود را بپاییم و از این نگاه که «دیگران چه می‏کنند، پس ما هم بکنیم» یا «دیگران، چه نمی‏کنند پس ما هم نه»، دوری کنیم؛ به سهم و تکلیف و وظیفه خود بیاندیشیم، آن را بشناسیم و برای انجام هرچه به‏تر، جدی‏تر، کامل‏تر و راست و درست آن بکوشیم؛ با نگاه به عمق افق، با استعانت از ذات اقدس اله، با توکل بر او – جل و علا- و با توسل و توجه به اولیای الهی، به روح قدسی شهیدان پاک و مرزوق نزد او و با دعای خیر و خالص برای هم، پا از پا برداریم، دست در دست هم بگذاریم، دندان بر دندان بفشاریم و ایمان به هدفی متعالی و محترم را راسخ بداریم، رو به پیش، بالا و بالاتر رویم تا مصداق به‏ترین امت‏ها باشیم که: «کنتم خیر امه اخرجت للناس»؛ – بحول‏الله و قوته، و لاحول و لاقوه الا بالله‏العلی‏العظیم!

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۰۹ - ۱۳۸۹/۰۱/۱۱
0
2
خواندن مطلب بسیار دشوار است . نثر بیشترگفتاری است تا نوشتاری کاش آقای درستکار حلاوتی شبیه به آنچه در بیان شان دارد به قلم شان نیز می بخشیدند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۱۷ - ۱۳۸۹/۰۱/۱۲
0
0
دوست خوبم سلام!
روزی را که نوشته بودید شهید صیاد در دانشگاه آمده بودند، را بخاطر دارم و شهید بزرگوار با بیان خاطرات و ذکر صلوات های متعدد،فضای حسینیه را نورانی کرده بود.
جناب درستکار !آیا می دانید که فضای نیرنگ ،دروغ و ریا مانع صداقت ،راستی و درستی در جامعه شده است.
شما آنروز با دوربین خود آن لحظات را ثبت می کردید و لی آیا می دانید همکلاسی تان در همان دانشگاه بخاطر بیان حقیقت ......
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین